دانشجویان پزشکی لرستان (خرم آباد)مهر89
 
 

یه توضیح راجع به پست آزاد اینکه :

اولا: ما گفتیم که تو مطالب خودتون  به کسی توهین نشه!یعنی خواهش کردیم!!(قابل توجه کسایی که پست آزاد میذارن)

دوما :حالا اگه کسی اومد وچیزی که دلش خواست رو نوشت ولو توهین به دیگران ما یعنی من خودم تشخیص میدم با توجه به شیوه های مدیریتی خودم همچین پستی حذف نشه و مدتی بمونه!!چون اینجا تریبون آزاده و اینکه  با حذف پست دیگران قضیه ریشه ای حل نشده وایشون چیزایی که تو سرش هست رو به نحوی دیگه میگه!!!مثلا تو نظرات میگه!!(این قابل توجه کسایی که معتقدند تا هر کی هرچی گفت  باید زودی حذفش کنی!!!یعنی میگن باید از سوزن قدرتی به اسم مدیریت وبلاگی استفاده کنی و حذف کنی ...یعنی دچار استبداد نظری میباشن!!!!

بابا بذارید بگن!!مگه به ما هم نگفتن!!بذارید نشون بدن لایه های درونی شخصیت خودرا...

سوم هم اینکه  اگه پست آزادی دیگه شورش در اومده باشه اونوقت  با توجه به یه سری مسایل حذف میشه!!

چهارم : کسی هست بخواد مدیریت وبلاگ رو قبول کنه؟؟؟؟اگه هست که بفرمایید!تا ما هم یه کم از شیوه های مدیریتی شما یاد بگیریم!!


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 15:15 :: توسط : رسول عمرانی

                                                                                                                            


 

 

                                                                                                                                    

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 15:2 :: توسط : رسول عمرانی

 



- طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟

- از مارمولک له شده زشت تر، پسربچه تو سن بلوغه. اصلا مثل کوبیسم می مونه، هیچیش به هیچیش نمیاد

- دیشب که خوب می خوردین این چی چیه آوردین؟
(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:, :: 21:0 :: توسط : عصمت اقبال

 

1: مختصری از زندگينامه حافظ:
شمس الدين محمد ملقب به لسان الغيب غزلسرای بزرگ و نامی ايران در قرن 8 ميزيست. تاريخ دقيق ولادت وی مشخص نيست شايد حدود سال 727 . گويند پدرش بهاالدين بازرگانی اصفهانی بوده كه در كازرون با زنی از آن محل ازدواج كرده و خيلی زود در ايام كودكی شمس الدين محمد از دنيا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پيش گرفت و برای كسب نان به كارهای سخت و توانفرسا پرداخت و به سختی به تحصيل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور يافت.و چون در ايام جوانی حافظ قرآن بود حافظ تلخص كرد.وفات وی در شصت و چند سالگی در سال 792 يا 791 اتفاق افتاد .و پس از وفاتش شخصی به نام محمد گلندام اشعار وی را جمع آوری كرد. حافظ علاوه بر غزلهايش رباعی ،ساقی نامه و مثنوی نيز دارد ولی شهرتش به خاطر غزلهای پرارزش اوست .
 
2: دوره ای كه حافظ درآن ميزيست :
حافظ هنرمندی هدفمند بود و بنابراين از تاريخ زمانه اش جدا نيست . دوره زندگی اين شاعر در عصر فترت دوره ايلخانی و تيمور است يعنی كشمكش بين دو آشوب بزرگ مغول و تيمور. اینجا رو گوش کن ومیگه:شيراز در اين اعصار كانون هنر ايران بود و به سبب هوشياری يكی از اتابكان فارس با دادن خراج هنگفت از گزند حمله مغول در امان ماند و پناهگاه هنرمندان و انديشمندان شد و به شكوفايی اقتصادی و هنری رسيد((آفرین آفرین!! به این هوش وزکاوت اتابکان اون موقعه!!! سیایت مداران دیوانه و خودخواه  و طرفداران نشون  که نمیدونن دیپلماسی در دنیا ادبیات خاصی داره  یاد بگیرن!!کشورو به باد دادن واسه چن تا آرمان چرت که خودشونم بش اعتقاد ندارن. دقیقا مصداق الان کشور ماست با این تفاوت که اون موقعه مغول واقعا بود ولی الان ما تو ذهنمون مغول ساختیم از دیگر کشور ها تا بتونیم حکومت کنیم...ولش کن بریم بحث حافظ رو ادامه بدیم...)))با اين وجود عصر حافظ دوران سقوط ارزشهاست . عصر جنگهای داخلی و تزوير های خانگی .در اين دوره قيام ها اغلب خودجوش و بدون سازماندهی بودند . و عناصر جنبش های سازمان يافته را بيشتر دراويش تشكيل ميدادند كه انها نيز توفيقی نداشتند ولی انديشمندان عصر خود را تحت تاثير قرار دادند . حافظ در دوران سياه امير مبارزالدين دلبستگی خود را به حركتهای تحول طلبانه نشان ميدهد :
از كران تا به كران لشكر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درويشان است .
امروز، حافظ یکی از مفاخر ماست، خیابانها، مکانها، ساختمانها و تالارهایمان به نام اوست، دیوانش از جمله پرفروش ترین کتابها در ایران است،
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد *** شعری بخوان که با او رطل گران توان زد

حافظ، از افتخارات شعر و ادب و جامعه پارسی و ایرانی است. او ده ها جلد مثنوی و دیوان و قصاید ندارد! او صدها هزار بیت غزل و شعر ندارد! حافظ تنها یک دیوان غزل دارد. غزل هایی زیبا، زمینی و ماندگار!



دلا دیدی كه آن فرزانه فرزندچه دید اندر خم این طاق رنگین؟
به جای لوح سیمین در كنارشفلك بر سر نهادش لوح سیمین
او رگ خواب ایرانی را خوب می داند. عشق و یار و باده و رند و... . صحبت او از رند خود داستانی است. حافظ نه جامعه شناس و روشنفکر که روایتگر خوب زمان خویش است! در کنار عشق و یار و خمار، او روایتگر دورویی ها، نفاق، کاستی ها و انحرافات جامعه زمان خویش است. به قول یک بزرگ، او نه یک انسان کامل که کاملا انسان است.



به هر روی امروز، حافظ یکی از مفاخر ماست، خیابانها، مکانها، ساختمانها و تالارهایمان به نام اوست، دیوانش از جمله پرفروش ترین کتابها در ایران است، فال حافظ و تفال به دیوان او، هنجاری پذیرفته شده میان ما، اشعارش دل نواز و زیبا و متن زیبای ترانه ها و آهنگ های ماست! حافظ زنده است تا ایرانی زنده است.منبع:وبلاگ خداي من- تصاوير از ايسنا و مهر و ساير وبلاگها


 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:48 :: توسط : رسول عمرانی

روز عزیزای دل بابا،ناموس داداشا،هووی مامانا،دخی خوشگلا،جینگول مینگولا.......خیلی خیلی مبارک

بزن دست قشنگه رو


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 12:20 :: توسط : نفیسه صفاری

بیوگرافی پروفسور توفیق موسیوند

بیوگرافی پروفسور توفیق موسیوند پروفسور توفیق موسیوند،متولد سال 1315در روستای وركانه همدان (20کیلومتری شهر همدان)،فارغ التحصیل رشته مهندسی كشاورزی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مهندسی مكانیك از كانادا و دكترای پزشكی و فوق تخصص جراحی قلب از كانادا می‌باشد.

او صاحب اختراعاتی چون قلب مصنوعی،امكان تشخیص پزشكی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب،تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و 14 اختراع پزشكی دیگر،عالی‌ترین مقام علمی جهان از انجمن سلطنتی كانادا و انگلستان و نیز عضو انجمن دانشمندان نیویورك، بنیانگذار درمان پزشكی از راه دور،رئیس بخش قلب و عروق انستیو تحقیقات قلب دانشگاه اوتاوا (پایتخت كانادا) است

.او بعد از 37 سال،در سال 1381 و در همایش بین المللی بوعلی سینا به زادگاهش (همدان) بازگشت.كسی كه آمادگی خود را برای تأسیس دانشگاه و بیمارستانی بزرگ در كیش اعلام كرده است؛بیمارستانی كه با بزرگترین دانشگاه و بیمارستان جهان قابل رقابت باشد،و كمترین و كوچك‌ترین هزینه‌ای برای دولت ایران در برنداشته باشد و تمام منابع آن از اعتبارات شخصی او تأمین شود

.او درباره زندگی خود می‌گوید: «خانواده شلوغی بودیم،ساده زندگی كردن را دوست دارم،گله چرانی و دعوا و آشتی و عید نوروز و… من خیلی خوشبخت بودم كه پدرم گذاشت درس بخوانم،فرصتی كه نصیب خواهرانم نشد.بعد،از چوپانی‌هایش می‌گوید و شب‌هایی كه نتوانسته بود بخوابد و اینكه چرا پیامبران بیشتر چوپان و یا نجار بودند.

او می‌گوید:«به یاد كودكی آرامش پیدا می‌كنم،آنجا (كانادا) هم،همیشه دنبال خاطراتی بوده‌ام كه در دنیای مدرن و پیچیده به من آرامش بدهد.آنها را در چوپانی و همان شب‌های مهتابی می‌یافتم.ی

ك چوپان به خدا نزدیكتر از دیگران است و همیشه به خلقت فكر می‌كند.آن وقت‌ها،من خدای گوسفندانم بودم.چوپانی،انسان را به اصل خود،خدا و طبیعت نزدیك می‌كند و به همین خاطر خدا دوستی و ذهن من مترادف با چوپانی است،وقتی برای كارهایم جوابی نمی‌یابم،به خدا بیشتر التماس می‌كنم

.این حالت اغلب،وقتی پیش می‌اید كه جواب مسأله‌ای را نمی‌دانم و از پس حل آن بر نمی‌ایم.من خیلی سجده شكر به جای می‌آورم و در جراحی‌هایم كه انگار دخالت در كار خدا است.

فكر می‌كنم كه خداوند به همه آدم‌ها مغز داده كه از آن استفاده كنند و برای كمك به خود و دیگران از آن بهره ببرند.با این حال عده‌ای قدرت وعده‌ای شهرت،وعدّه‌ای ثروت را دوست دارند.

عدّه‌ای هم دلشان می‌خواهد به مردم خدمت كنند،حتی بیشتر از آنچه كه مردم انتظار دارند،احساس وظیفه می‌كنند و بس.[چیزی شبیه سكوت میان خالق و مخلوق!]

قلب مصنوعی و دیگر اختراعات پروفسور موسیوند جان هزارها تن را نجات داده است.او به كسانی كه می‌خواهند از وی قدردانی كنند می‌گوید:اگر راستی می‌خواهید به من هدیه بدهید،آن موقع كه به خدا نزدیك می‌شوید،برای من دعا كنید كه چاقی‌ام كم شود و عمرم زیاد!(با اشاره طنزآمیز)

زندگی پروفسور فراز و فرودهای زیادی داشته است كه مجال كوتاهی را از زبان خود ایشان می‌آوریم:«من اول برای تحصیل به دانش‌سرای معلمی همدان رفتم .همه انتظار داشتند،من معلم بشوم و خودم دوست داشتم نفر اول بشوم كه نشدم و با خدا دعوا كردم كه چرا اینطور نشد

.بعد رفتم سراغ مهندسی مكانیك و بعد از آن،سراغ رشته كشاورزی و دست آخر از ایران خارج شدم و 30 سال بعد بود كه به حكمت خدا پی بردم و دیدم اگر در دانش‌سرای تربیت معلم نفر اول می‌شدم،این فرصت را نمی‌یافتم كه این همه یاد بگیرم و به مردم خدمت كنم.

بعدها فهمیدم كه ما،چه عامی و چه دانشمند،حكمت خدا را نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم و این یك واقعیت است.من فكر می‌كنم مذهب و علم با هم اختلاف ندارند.

اینها دست به دست هم، پیش می‌روند.علم ابزاری است كه خدا ایجاد كرده و مذهب دستوری است كه باید انجامش بدهیم.سپس در پایان گفته‌هایش،رباعی معروف بوعلی سینا را می‌خواند كه:

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت‌ یك موی ندانست ولی موی شكافت

انـدر دل من هـزار خـورشید بتافت آخـر بـه كـمـال ذره‌ای راه نیـافـت‌

روستای ورکانه همدان


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 20:17 :: توسط : رسول عمرانی


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 20:3 :: توسط : رسول عمرانی

 

سلام ، امیدوارم اين آخر تابستوني خوش باشید.

اینو یه جایی خوندم خوشم اومد. گفتم شما بخونيد بامزس


 

میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه  آخه؟

 ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون ''بنز'' و ''ب ام و'' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است!

من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن . خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نیست!

برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!! جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟ جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟ 

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...

حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...D:



 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 19:16 :: توسط : نفیسه صفاری

بسته سر و گردن 1410557و

بسته چشم  و گوش 1410552و

انگل و قارچ تئوری  1410496 و عملی 1410497و

ژنتیک 1410420  همگی با کد گروه  14

اندیشه2   1000034

 تربیت 2  ...َ

انقلاب 1000041 همگی با کد 45


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 22:46 :: توسط : رسول عمرانی


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 10:26 :: توسط : رسول عمرانی
درباره وبلاگ
به وبلاگ دانشجویان پزشکی لرستان (خرم آباد)مهر89 خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجویان پزشکی لرستان (خرم آباد)مهر89 و آدرس lmsm89.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 12
بازدید کل : 60282
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 199
تعداد آنلاین : 1

Alternative content